تقاضای دیدار آقای کرزی از ملا محمد عمر رهبرطالبان
انجنیر سخی ارزگانی انجنیر سخی ارزگانی

( تبریه نمودن طالبان از محاکمه قوانین ملی و بین المللی در افغانستان )

قسمت اول

 

تصفیه نژادی :

برای تکامل هر پدیده مطابق با نیازمندی عصر به شناخت همه جانبهء آن ضرورت است . به این صورت ، منجمله شناخت وضع موجود کشور ما نیز بدون آگاهی دقیق و شناخت لازم از گذشته ها ناممکن و یا نهایت دشوار خواهد بود که از وضع حال با منطق گویا و شیوهء عقلانیت و علم روز با خبر شد و بعد مبنی بر آن از برنامه ریزی های خردمندانه و علمی نهادهای رشد و ترقی نظام اجتماعی جامعه صحبت نمود . از همین جاست که دانش و خرد بشری و ضرورت زمان حکم می نمایند که سفره های « گذشته » اجتماعی ، مادی و معنوی جامعه ما با بصیرت و عقلانیت بازگشایی و در پرتو نور علم و قانونمندی دیالکتیک و منطق عصر دقیقا ارزیابی و شناسایی گردد .  و با شناخت لازم « زمان گذشته » بر مبنای حکم قانونمندی تکامل و نیازمندی عصر به « زمان حال »  پیوند یابد تا بر اساس آن « حال »  در بستر شناخت آگاهانه بنیادی قرار گیرد . باید مکررا افزود که بدون شناخت زمان گذشته و پیوند لازم و طبیعی آن به عصر کنونی ، محال است که وضع موجود از نگاه علمی و ضرورت زمان شناسایی و زیر بنای تفکر و جهان بینی سازنده پدیده و یا پدیده های تکامل برای رشد و شکوهمندی نهادهای مادی ، اجتماع و معنوی جامعه آینده بدست آید . در این مورد یک ضرب المثل عامیانه  ملی نیز داریم که ورد زبان عامهء مردمان کشور ما بوده که چنین گویند:

« گذشته ، چراغ آینده است . »

پس ، شناخت عناصر زمان  یک جریان طولانی بوده که بستگی به تکامل تدریجی ، طبیعی بستر قانونمندی زمان ، رشد همه زیر ساخت  نهادهای مادی ، اجتماعی و معنوی جامعه و مبارزات پیگیر ، آگاهانه و مسالمت آمیز کلیه مردمان افغانستان داردند . همچنان این امر ایجاب آگاهی لازم و همه جانبه خرد و شعور اجتماعی جامعه را در وضع کنونی و آینده دارد تا جامعه ما و یا هر جامعه دیگر که از کاروان تکامل ، مدنیت ، وحدت ملی و شگوفایی فرهنگی و سیاسی عقب ماده است ، با بینش علمی و خرد دموکراتیک خویش همه نهادهای عصر گذشته را شناخته و گذشته ها را عاقلانه و مسؤلانه به حال وصل نماید تا میکانیزم بنیادی شناخت و تکامل جامعه به سوی ایجاد و نهادینه سازی جامعه مدنی ، عقلانیت ، شکوهمندی اجتماعی- مادی ، خرد ورزی  و مردم سالاری میسر گردد . فلهذا ، ضرورت جامعه اینست که با دانش ، عصر گذشته ها دقیق شناسایی و به حال مرتبط گردد و بعد بر اساس آن  به صورت آگاهانه و خردمندانه « گذشته » و « حال » را به « آینده »  وصل داد .

 من در این نبشته ، صرفا در ارتباط مطلب گزیدهء خویش به صورت شتابزده ، جسته و گریخته شمهء از گزارش حقوق بشر سازمان ملل متحد ، ناظر حقوق بشر و چند مدرک مستند دیگری را در مور جنایات ضد انسانی و ضد اسلامی طالبان که به خصوص تصفیه نژادی و اتنیکی در ولایات شمال و بامیان صورت گرفته اند ، به پیشگاه و قضاوت جناب آقای حامد کرز رئیس جمهورکشور ، زمامداران دولت اسلامی افغانستان ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ائتلاف بین المللی ضد طالبانیزم و تروریزم القاعده ، مردمان درد کشیدهء و اسیر افغانستان و جهان بشریت قرار می دهم ؛ که بر چه مبناء آقای کرزی با طالبان ، گلبدین حکتمیار و سایر ناقضین حقوق بشر و قاتلان مردم افغانستان خلاف خواست و اراده جامعه مخفیانه و حتا علنی  همکاری کرده و فعلا می خواهد که با ملام محمد عمر رهبر طالبان به طور عریان طرح  دیدار را نموده و با این وسیله طالبان که بزرگترین قاتلین مردم ما و ناقضین حقوق بشر در افغانستان اند ، از چنگ محاکمه قوانین داخلی و بین المللی نجات می هد ؟

 اینک به گذارش سازمان ملل متحد نسبت به اعمال ضد بشری و ضد اسلامی طالبان توجه نماییم :

 

نقض حقوق و آزادی مردم :

هر چند نقض حقوق بشر در نظام های ضد ملی و ضد دموکراتیک در افغانستان چیزی تازهء نیست . مضاف بر آن نقض حقوق بشر به ویژه با کود تادی هفت ثور تحت رهبری مستقیم حفیظ الله امین و حامیان خارجی شان ، بعد یورش نظامیان اتحاد جماهیرشوری و همچنان با حضور مجاهدین در صحنه جهاد و بعد حاکمیت شان در کابل و حمایت کنندگان منطقوی و جهان مجاهدین ، طی سه دههء آخر در افغانستان یک بعد از صحفه خونین و سیاه تاریخ سیاسی- اجتماعی جامعه ما را تشکیل می دهد که در مقطع مشخص باید در آن مورد برخورد عاقلانه و بی طرفانه صورت گیرد که اکنون از موضوع این عنوان خارج می باشد . و صرفا شمهء از عملکردهای ضد انسانی و نقض حقوق بشر در عصر حاکمیت سیاه و قرون وسطایی طالبان و اندکی در مورد جنایات زمین سوخته امیرعبدالرحمن خان مطمح نظر است .

طالبان زمانیکه از سال 1994م با حمایت پاکستان ، عربستان سعودی ، امارات متحده عربی و طرفداران امریکایی و غربی خویش وارد شهر قندهار گردیدند ، به گمان اغلب تا سال 2001 م از جمله بزرگترین ناقضین حقوق بشر در جهان نیز به شمار می آیند . در این مورد از روز اول طالبان با تخطی برهنه و عریان از حقوق بشر در افغانستان دست بردند که در یک بخش گزارش سازمان ملل چنین آمده است :

« طالبان به حق مردمان برای زندگی و حق آزادی و امنیت شخصی ، به حق مردم در مصونیت از شکنجه و رفتار غیر بشری و اهانت آمیز ، حق آزادی سیر و سفر ، حق آزادی فکری و حق عقیده آزاد ، و آزادی در اجرای مناسک دینی ، حقوق نژادی ، قومی ، مذهبی  و لسانی اقلیت ها ، حقوقی که همه درج اعلامیه جهانی بشر است ، اعلامیه ای که افغانستان آنرا امضاء کرده است  ، مخصوصا تخطی و تجاوز کرده است . » ( 1 ) 

وقتیکه آقای کرزی و حامیان خارجی شان صادقانه خواهان جامعه مدنی ، آزادی و حقوق و همچنان تحقق اعلامیه حقوق بشر برای مردم  افغانستان هستند ، چه گونه  بدون خواست و اراده  مردم افغانستان با طالبان مجرم  و نقض کنندهء عریان حقوق بشر ، راه معرکه و سازش  زیانبار را در پیش می گیرند ؟

در حالیکه طالبان از آغاز تا کنون ابتدایی ترین حق و آزادی را از جامعه گرفتند و حال نیز به صورت مسلحانه در ولایات زابل ، ارزگان ، هلمند ، قندهار و مناطق جنوب کشور ما علیه دولت اسلامی افغانستان ، مردم عامه  و امدادگران خارجی می جنگند و انسان ها را ترور می کنند . و همچنان طالبان تا کنون بیش از 200 مکتب را در مناطق پشتون ما سوختانده و حتا به صورت علنی معلمین را از مکاتب بیرون آورده و آنها را در مقابل چشمان شاگردان شان سر بریده اند .

 آیا این در این صورت تماس های پشت پرده و تقاضای کنونی آقای کرزی و طرفدارانش با طالبان در تضاد کامل به  مصالح ملی جامعه ، استقلال ، تمامیت ارضی ما ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، روند بازسازی و ترقی در افغانستان قرار ندارد ؟

 

قتل عام پنجهزار تا هشت هزار نفر در مزار شریف :

 به تاریخ 17 اسد سال 1377 خورشیدی برابر با هشت اگست سال 1998 شهر مزار شریف با خونین ترین شیوه که نظیری آن تا کنون شاید در تاریخ بشریت و یا حد اقل در افغانستان هم کمتر به مشاهده رسیده باشد ؛ توسط طالبان و حامیان خارجی شان اشغال و مردم ما با فجیع ترین شیوه ترور ، قتل عام و آواره شدند .

 جای خیلی ها تأسف است که پشتون های ناقل در ولایات شمال  و افراد پشتون تبار حزب اسلامی حکمتیار بناء بر فقر سیاسی و فرهنگی و با تمایلات مفرط قبیله گرایی و تعصب تبار سالاری خودها نه تنها زمینه های یورش و اشغال ولایات شمال کشور را برای طالبان عملا مساعد نمودند ، بلکه متأسفانه در رهنمایی ، تلاشی منازل اهالی ،  قتل های دسته جمعی مردمان حتا غیر نظامی اتنی های غیر پشتون نیز طالبان را عملا یاری کردند . در همین راستا هم بوده که خصومت و تضاد فرسایشگر اتنیکی ، قومی ، زبانی ، مذهبی و سمتی جدید را فی مابین اتباع بیگناه پشتون ، تاجیک ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن ، قزلباش ، ایماق و سایر مردمان عذاب دیدهء افغانستان را جهت حفظ نظام قبیله سالاری و خودکامگان عقل ستیز در کشور به نفع اجانب خلق کردند . در این مورد با گزارش مستند وعینی سازمان ملل متحد توجه نماییم که ماجرای اشغال خونین شهر مزار شریف و قتل مردمان غریب کار و عامه مردم آن شهر را چنین می نگارد :

« طالبان و قوای متحد با آنها که به قول شاهدان عینی پشتون های طرفدار حزب اسلامی بوده اند به کشتار و فجایع بزرگی در آن شهر دست زده اند . ...

 دکتر « چونگ هیون پایک » در گزارش خود به ملل متحد در مورد رخدادهای روز اول تصرف مزار شریف به دست طالبان می گوید : در روز اول تسخیر مزار شریف ، طالبان بدون کدام هشدار و بدون کدام تشخیص و تمیز ، هر کس را که در سرک می دیدند و به هر کس که دم درب منازل ایستاده بود و یا از کلکین منزل خود بیرون را نگاه می کرد ، آتش باری کردند . از آنجایی که طالبان بدون مقدمه و غافلگیرانه به مزار شریف داخل شدند ، سرک ها از مردم پر بود . زنان ، مردان و خرد سالان همهء گروه ها بدون تفریق قومیت و مذهب به قتل رسیدند ، به شمول دکانداران ، دست فروشان ، حتی الاغ ها ، بزها و گوسفندها . کشتار در تمام طول روز ادامه داشت و به ساکنان از چهار روز تا یک هفته بعد اجازه داده شد ، مرده های خود را جمع کنند و به آن برسند . » ...

در گزارش نماینده خاص ملل متحد مراقب حقوق بشر در افغانستان آمده است در ظرف شش روز اول سلطه طالبان بر مزار شریف سه هزار ، از هزاره ها در منازل شان یا در روی سرک ها به قتل رسانیده شدند ، تعداد مجموع کشته ها به پنجهزار تا هشت هزار نفر تخمین می شود . » ( 2 )

    در این صورت اگر تعداد پنجهزار نفر کشته را مد نظر بگیریم ، تنها دو هزار نفر آن تاجیک ،  ترکمن ، ازبیک وغیره بودند و سه هزار آن از مردم هزاره می باشد . و اگر هشتهزار نفر کشته را قبول نماییم ، در این  راستا پنجهزار نفر آن تاجیک ، ازبیک و سایرین بودند که و باز هم سه هزار نفر کشته از هزاره ها بودند .

    جای تعجب نیست که ناقلین پشتون تبار شمال کشور ما با گرایشات و تعلقات قبیلوی ، نژادی ، طایفوی ، زبانی ، فرهنگی وغیره خویش از گروه طالبان نه تنها در اشغال مناطق  مختلف استقبال کردند ، بلکه آنان را در سرکوبی ، تطاول ، ترور و تصفیه  نژادی اتنی های هزاره ، تاجیک ، ازبیک  و سایرین نیز مساعدت نمودند . زیرا ، که ماهیت هر جامعه قبیلوی و ماقبل قبیلوی چنین خصم جاهلانه و نابودی فزیکی همدیگر طبیعی است ؛ که در تمام جوامع قبیلوی گذشته و کنونی و همچنان در خیلی از کشورها و به خصوص در افغانستان حتا به صورت روزمره به مشاهده می رسد . پس گفته می توانیم که هر اتنی که در موقف جامعه پشتون و همچنان دارایی بافت قبیلوی و فرهنگ خرد ستیز می بود ، شاید چنین عملکرد ضد انسانی و ضد اسلامی و ضد ملی را نیز علیه پشتون ها و یا دیگران در جامعه مرتکب می شد .

 بازهم عامل چنین جنایات ضد بشری ناشی از جهل ، بی خبری از دین ، دانش ، جامعه ، جهان بشریت و منطق روز بوده که خصومت را فی مابین شهروندان کشور ما مساعد نمودند . پس باید افزود که ناقلین پشتون ولایات شمال و افراد حزب اسلامی فریب طالبان را خورده و در این عمل خود هر چند مجرم شمرده نیز می شوند که نا آگاهانه آنرا انجاد داده اند . اما مجرم اصلی طالبان اجیر و تمدن ستیز می باشند که  خصوصیت ضد انسانی ، ضد اسلامی ، ضد ملی و ضد مدنی خویش را عملا در شهر مزار شریف هم به نمایش گذاشتند که تاریخ بشر آنرا هرگز فراموش نخواهد کرد .

آیا آقای کرزی و حکومات شان به جای اینکه مبارزات سرنوشت ساز را علیه  نهادهای معنوی ، اجتماعی ، مادی ، ایدولوژیکی ، تشکیلاتی ، روانی و منابع خارجی طالبانیزم و تروریزم القاعده و سایر همفکران شان مجدانه پیگیری می کردند ، حال بالای خون تمام شهدای کشور و به خصوص شهدای مزارشریف پا گذاشته و با ملا عمر و همقطاران اش بنای سازش غیر ملی را می گذارند ؟

 

هدف از نابودی هزاره ها :

    در اینجا قابل تذکر است که حاکمان مستبد و دست نشاندهء افغانستان به خاطر منافع شخصی و نوکرمنشی خودها نسبت به اجانب ، به قدر کافی مردمان این خطه به قتل رسانیده اند . اما کشتار هزاره ها نسبت به دیگر اتنی ها بیشتر مورد توجه جلادان حاکم و تبارگرا در افغانستان بوده اند .

لذا ، طالبان هم در مزار شریف با پیروی از سیاست ضد اسلامی ، ضد انسانی و میراث شوم عبدالرحمن خانی بیش از پیش برنامه قلع و قمع همهء اتنی های غیر از خود و به خصوص نقشهء نابودی هزاره ها را در مغزهای سیاه و ناجور خودها پرورانیده بودند . پشتون های ولایات شمال کشور ما که از وقت امیر عبدالرحمن به بعد توسط دولت های خود محور و خودکامه افغانستان با انواع جبر و توطئه در اکثر ولایات شمال کشور جا بجا شدند و سالیان متمادی در جوار اتنی های تاجیک ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن ، قزاق ، قزلباش ، بیات ، قیرغیز و اقلیت های دیگر مسلمان و غیر مسلمان کشور ما از یک زیست با همی و زندگی مسالمت آمیز و حیات نسبتا مرفع برخوردار هم بودند . متأسفانه که خارج از تصور این پشتون های ناقلین بلخ با بی خبری از خویش تن ، دین ، انسانیت ، اعلامیه حقوق  بشر و مصالح ملی  به عنوان رهنما در جلو طالبان اجیر و افراد وهابی پس از روز دوم قتل های شجیع اهالی مزار شریف هم قرار گرفتند. و طالبان این بار با عجله و شدت تمام هزاره های غیر نظامی را هدف کشتارهای جنون انگیز دسته جمعی قرار دادند . و خوب است که در این باره به این گزارش مستند سازمان ملل عطف توجه گردد :  

    « در روز دوم تسخیر مزار شریف از جانب طالبان ، هدف قرار دادن بخصوص هزاره ها شروع شد ، ذریعه بلند گوها از مردم خواسته شد که منازل هزاره ها به آنها نشان داده شود . و در تلاشی های خانه به خانه در اکثر موارد پشتون های بلخ طالبان را راهنمایی می کردند .

محل هزاره نشین که قیام مردمی ماه مه سال 1997 علیه طالبان در مزار شریف در آن آغاز شد ، مخصوصا هدف قرار داده شد و تمام کشتارهای طالبان مرتب ، پلان گذاری شده و خیلی منظم به نظر می رسید . اول اشخاص را به گلوله می زدند و بعد گلوی شان را می بریدند .

شاهدان عینی ، آنهایی که شاهد قتل عزیزان خود بودند می گویند : قاتلان قندهاری و اردو حرف می زدند . » ( 3 )

    اینکه اصلا  قتل عام و تصفیه نژادی تمام اتنی های تحت ستم از سوی رهبری طالبان و افراد مسلح گروه طالبان هدف اساسی را تشکیل می داد ، جای هیچ تردیدی را باقی نمی ماند . اما مضاف برآن ، زیر بنای خشم نژادی ، قبیلوی ، تعصب مذهبی و سیاسی که در افراد عادی افغان ها نیز وجود داشتند که به مجرد ظاهر شدن گروه طالبان ، منجمله متأسفانه ناقلین افغان ولایت بلخ داوطلبانه و یا با رشوت و یا با انگیزه دیگری در خدمت طالبان بیگانه پرست قرار گرفته و خون آنانی را بی رحمانه به زمین ریختاندند که بیش از یکصد سال با آنها از حیات آبرومند و زیست مسالمت آمیز برخوردار بودند . به طور خاص این ناقلین خانه بلد ، هدف طالبان را در مورد نابودی هزاره ها به ثمر رساندند که گزارشگر سازمان ملل متحد نیز آنرا ثبت نموده است . این چنین عملکرد پشتون های ناقلین بلخ با طالبان ، نقض کننده صریح کلام وحی الهی ، اعلامیه جهانی حقوق بشر و همچنان ضد کرامت انسانی و ضد مصالح علیای کشور ما  بود . 

علاوه بر آن ، این نوع  کشتارها هم کاملا جدید بوده  که در هیچ جای دنیا شاید چنین جنایت و جینوساید سابقه نداشته است که همچنان هموطن ، خون همشهروند خویش را  به نفع تداوم استحکام و تداوم استبداد قبیلوی و سلطهء بیگانگان در کشور شان ریختانده باشند . نا گفته نماند که اینگونه افراد قبیلوی و گروه طالبان بزرگ ترین بد نامی را به حیثیت جامعهء شریف پشتون و تمام ملت ما وارد آوردند که حساب چنین ناقضین حقوق بشر از حساب مردمان میهن دوست و به خصوص پشتون های شجاع ، مهمان نواز و مردم دوست کشور ما کاملا جدا می باشد.

آیا آقای کرزی و همفکران تباراندیش و دولت مداران شان این چنین انسان کشی ها و عملکردهای ضد انسانی و ضد اسلامی و ضد ملی را که طالبان نسبت به مردمان افغانستان در کشور ما انجام داده اند و خون این هموطنان شان که تا هنوز نه خشکیده ، چطور فراموش می کنند ؟

 

تصفیه نژادی تاجیک ها ، هزاره ها و ازبک ها :

پس از حاکمیت امیر عبدالرحمن خان ، اینک در قرن بیست و یکم شاهد قتل ها و تصفیه نژادی ، اتنیکی ، مذهبی و قومی از سوی طالبان افغان در افغانستان هستیم که در خیلی از موارد صدها مراتب فجیع تر و بیشتر از کشتارهای عصر عبدالرحمن خانی در این خطه متمدن و باستانی افغانستان بوده است .

جهان به خوبی می داند که طالبان در پاکستان تربیه گردیده  و جهت اشغال ، نفاق و کشتارمردمان ما به افغانستان به صورت مسلحانه با همکاری عربستان سعود ، امارات متحده عرب ، پاکستان و سایر حامیان جهانی شان گسیل گردیدند. از وقتیکه قدم شوم طالبان به حریم مقدس افغانستان گذاشته شدند ، شوربختانه یک عده از پشتون ها آگاهانه و غیر آگاهانه و یا با فریب و یا رشوت به خصوص بخشی چشمگیری از خلقی ها در خدمت گروه طالبان قرار گرفتند . و علیه اتنی های غیراز خود دست به خصومت ، غارت ، غصب دارایی و حتا کشتارهای دسته جمعی نیز بردند که اکثر منابع داخلی و خارجی چنین جنایت را نیز گزارش داده اند .

 مثلا ولایت قندوز و حتا تمام ولایات شمال کشور با همکاری بی دریغ ناقلین غیر سیاسی پشتون در اشغال خونین طالبان خود فروخته  و تمدن ستیز قرار گرفتند . و از همین رهگذر بود که از آغاز تا حال پایگاه اجتماعی مطمین طالبان ، حزب اسلامی و القاعده را مناطق پشتون در جنوب و جنوب غرب افغانستان تشکیل می دهد . فعلا متأسفانه در مناطق پشتون نشین چه با زور ، چه با رشوت ، چه داوطلبانه ، چه از روی مجبوریت ، چه با انگیزه های قومی ، مذهبی ، اتنیکی وغیره که عدهء از پشتون ها تا هنوز هم بناء برعدم شعور سیاسی و بی خبری اصلی از اسلام ، دانش ، بشریت ، جهان و مصالح ملی در همسویی مستقیم و غیر مستقیم با طالبان ، حزب اسلامی حکمتیار و القاعده قرار دارند .

 اما ناگفته نماند که پشتون های انسان دوست ، صلح خواه ، ملی و ترقیخواه هم هستند که سیاست های ضد ملی و عملکردهای ضد انسانی و ضد اسلامی طالبان ، حزب اسلامی  و القاعده و سایر جنا

یک شاهد عینی دیگر می گوید : اجساد افراد زیادی را دیده است که دست های شان با دستار به پشت شان بسته بود و تعداد زیادی از این اجساد به قبرستان ها برده شده بود .

یک مرد به گروه نظارت حقوق بشر گفته است که همراه یک خانم همسایه که شوهرش مفقود شده بود به دیدن اجساد زیادی رفته و حد اقل 20 جسد را مشاهده کرد ، اما خانم همسایه بعد از مشاهد این همه جسد دیگر طاقت مشاهده اجساد بیشتر را نداشته و منصرف شده است .

وقتی بستگان مقتولین می خواستند اجساد عزیزان خود را دفن کنند ، طالبان نمی گذاشتند که اجساد دفن شوند و به آنها گفته بودند بگذارند آنها را سگ ها بخورند . تعداد زیاد اجساد ، برای چند روز روی سرک ها باقی  مانده بود تا آنکه بوی و تعفن اجساد پوسیده و خوف از مشکلات صحی طالبان را مجبور ساخت که اجازه دفن بدهند . » ( 4 )

از این گزارش سازمان ملل متحد کاملا روشن می گردد که گروه طالبان از یکطرف بناء به دستور قصدی رهبری طالبان سیاه دل خویش و همچنان افغان های ناقلین بلخ هم بر اساس بی خبری از دین ، خرد ، انسانیت ، جهان و خلاف مصالح ملی کشور در پیشا پیش طالبان اجیر علیه مردمان اهل قبله تاجیک ، هزاره ، ازبیک و سایرین قرار گرفتند و به نفع تداوم استبداد کهنه و دشمنان منطقوی و جهانی ما از کشته ها پشته ها ساختند .

وقتیکه در جامعه ما چنین تفکر کشتار و نفی قطعی اتنی ها و اقوام دیگر با بی رحمانه ترین صبغه  شؤنیستی در تمام نهادی های اجتماعی ، مادی و معنوی جامعه وجود داشته  و مسلط اند ، آیا اندیشدن سازنده و کار کردن مثمر و عملی برای ایجاد و نهادینه سازی پیش شرط های میکانیزم  « وحدت ملی » و ساختن لازم عناصر « ملت »  و « دولت مدرن » ، جامعه مدنی  و تحقق نظام مرد سالاری چقدر دشوار ، طولانی و طاقت فرسا می باشد ؟

آیا انگیزه های چنین تعصبات کور نژادی ، فرهنگی ، منطقوی ، زبانی ، طبقاتی ، مذهبی ، اتنیکی ، و عقب گذاشتگی کشور ما و امثالهم پس از تقریبا سه قرن اخیر تا کنون در تمام زیرساخت و رو ساخت های مادی ، اجتماعی و معنوی جوامع قبیلوی و خرد برانداز افغانستان وجود ندارند ؟

آیا اگر کوچک ترین خون آدمیت ، ناچیزترین جوهر اسلامیت ، اندک ترین صبغهء ملی گرایی ، ناچیزترین نشانهء مدنیت  و میهن دوستی در وجود طالبان و همکاران شان وجود می داشتند ، آیا این چنین جنایات جهان سوز را بالای مسلمانان هموطن و همسرنوشتان شان به صورت تعمدی و با پشتوانه القاعده و آی اس آی پاکستانی تحمیل می نمودند ؟

خالق حقیقی و مهربان در مورد قطع خونریزی و قتال و آوارگی انسان ها چنین می فرماید :

« خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سر زمین و خانه و کاشانهء خویش بیرون نکنید .» البقره / 84 )  ( 5 ) 

آیا طالبان به خاطر کسب قدرت شؤنیستی و تضمین منافع اجانب و تداوم تسلط فرهنگ عصر حجر و سنت های قبیلوی خاصی خود شان در افغانستان ، کلام فوق خداوند را عمدا زیر پا نکردند ؟

آیا میثاق ها ، موازین پذیرفته شدهء بین المللی و اعلامیه جهانی حقوق بشر به طور آگاهانه از سوی طالبان و حامیان داخلی و خارجی شان در افغانستان ویرانه و جنگ زده به صورت آشکار نقض نگردیدند ؟

باز هم با کدام منطق و روی چه هدف آقای حامد کرزی و طرفدران شان تا حال با انواع گوناگون نه تنها طالبان را حمایت نموده ، بلکه طالبان زندانی  را از زندان های افغانستان و حتا گونتانامو بدون محاکمه قانونی و مجازات نیز آزاد نموده اند . و اکنون هم رئیس جمهور آقای کرزی با ملا محمد عمر رهبر طالبان مغایر خواست ، اراده مردم و مصالح کشور ما تمایل دیدار را نموده تا متباقی طالبان را از محاکمه قوانین ملی و بین المللی  هم نجات دهند ؟

 

سرنوشت محبوسین :

در تاریخ بشریت ندرتا واقع گردیده است که محبوسین غیر نظامی به جرم تعلقیت اتنیکی ، مذهبی ، سمتی ، زبانی و یا  گروهی خودها  کشته شده باشند . اما در عصر حاکمیت خونین طالبان با حمایت تروریستان بین المللی القاعده ، آی اس آی پاکستان ، وهابیت وغیره ، اسیران و زندانیان غیر پشتون تبار که اکثرا غیر نظامی تاجیک ، هزاره ، ازبک ، ترکمن و دیگران هم بودند ؛ خلاف اصول قرآنی ، مغایر کرامت انسان ، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تعهدات مشروع حقوقی بین المللی به صورت جمعی به قتل رسیدند . مصداق عینی این امر ، گزارش مستند و رسمی سازمان ملل متحد می باشد که  آنرا به صورت ذیل با هم می خوانیم :

« یک هفته بعد از افتادن مزار شریف به دست طالبان ، یعنی نیمه ماه اگست ، مردم در بیرون محبس شهر جمع شده ، خواستار رهایی نزدیکان خود شدند . به آنها گفته شد که اگر نزدیکان خود را در درون محبس نیافتید بر سراغ آنها به شبرغان بروید و اگر هم آنجا نیافتید به دشت لیلی بروید .

شبرغان جایی است که بعد از تسخیر مزار شریف به دست طالبان ، روزانه صدها محبوس به کانتنرها انداخته شده و به آنجا نقل داده می شد ، در عرض راه ده ها نفر به خاطر فقدان هوا جان می دادند و مرده شان به آنجا می رسید . دشت لیلی بین شبرغان و میمنه در 130 کیلو متری غرب مزار شریف قرار دارد ، دشت لیلی یکی از جایی است که در آن محبوسینی که اکثر شان هزاره بودند کشته شده اند و در قبرهای دسته جمعی دفن شده اند . دشت لیلی جایی است که گفته می شود مدفن طالبان هم است که در ماه سال گذشته قصد تسخیر مزار شریف کردند . اما در عرض دو سه روز تهاجم شان به شکست مواجه شد ، طالبان هزاره ها را عامل آن شکست می داند ، چون قیام از محلات آنها شروع شد .

یکی از شاهدان غیر هزاره که برای یافتن پسرش به محبس مزار رفته بود ، به او گفته شده که به شبرغان برود ، می گوید به شبرغان به او گفته شد که دشت لیلی برود . این پدر می گوید در دشت لیلی هزارها جسد به شمول جسد پسرش را دیده بود که گلوهای شان بریده شده بود . یک تعداد قابل ملاحظه ی مردم از محل بود و باش شان بدون اینکه اول در محبس مزار انداخته شود به شبرغان انتقال داده شده اند . » ( 6 )

اگر قتل عام یک میلیون انسان در کامبودیا ، تقریبا در حدود یک میلیون کشته در روندا و یا جای دیگر صورت پذیرفته اند به جایش باقی باشند . آیا این گونه کشتار استثنایی اسیران و زندانیان کشور ما  تا کنون در کدام بخشی از کرهء زمین از سوی هموطنان و اهل قبله شان صورت گرفته اند که این چنین جنایات بی نظیر در قرن بیست و یکم در حق مردمان تاجیک ، هزاره ، ازبک ، ترکمن  و سایر اتنی های محکوم و تحت ستم توسط طالبان در افغانستان به وقوع پیوسته اند ؟

 آیا وجدان انسانی جوامع تحت ستم و محکوم تاجیک ، پشتون ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن ، قزلباش ، بیات ، بلوچ ، عرب ، نورستانی ، قزاق ، پشه یی ، قرغیز، ایماق ، تیمنی ، ، هندو ، سک ، یهود ، عیسوی ، نصارا و سایر مردمان ساکن و تابع کشور ما و جهان بشریت از این ناحیه شدیدا جریحه دار نشده و آنها ، طالبان و حامیان شان را خواهند بخشید ؟

پس طالبان که قصدا  و آگاهانه با دستورات آی. اس . آی پاکستان ، وهابیت و سایر دشمنان مردم افغانستان نقض حقوق بشر را مرتکب شده اند ، چرا طالبان مطابق خواست و ارادهء مردمان افغانستان و قوانین مدنی ملی و بین المللی مورد محاکمه بی طرفانه و عادلانه و مجازات قرار نگیرند ؟

آیا چه وقت قانون بالای ناقضین حقوق بشر و جنایات کاران در افغانستان تطبیق خواهد شد ؟

 

تغییر دادن اجباری مذهب شیعیان توسط طالبان :

تغییر اجباری مذهب شیعیان پس از عصر خونین عبدالرحمن خانی در تاریخ افغانستان اینک برای دومین بار بوده که از سوی طالبان افغان با زور شمشیر ، سیم کیبلی و فتوای مذهبی متحجرین و امارت اسلامی شان در محضر تطبیق قرار گرفتند . طالبان با تأسی از سیاست ، منش ها و کنش ها خلفای اموی و عباسی و میراث شوم عبدالرحمن خانی و فرهنگ قبیلوی خویش و با به اهتزاز درآوردن بیرق های سفید و اما با قلب های سیاه و اذهان تاریک بر حریم مقدس  مردمان کشور ما به  صورت وحشیانه و خونین یورش آوردند و بزرگترین فاجعه  قرن بیست و یکم  را در افغانستان جنگ زده خلق کردند که حتا جهان بشریت را تکان داده و به واهمه آوردند.

جهان بشریت خوب می داند که طالبان اندک ترین ارشادات قرآنی ، کرامت انسانی ، اعلامیه جهانی حقوق بشر و پیمان های حقوقی و مقبول بین المللی را در عصر سیاه حاکمیت امارت اسلامی خویش در جریان جنگ تحمیلی و تجاوز کارانه خویش در افغانستان رعایت نکردند که در این زمینه سازمان ملل متحد چنین گزارش می دهد :

« در روز نهم اگست به مردم « کارته آریانا » در مزار شریف گفته شد که مسجد جمع شود ، پس از نماز هنگامی که از مسجد خارج شدند ، تمام 150نفری که به مسجد آمده بودند در کانتینر ها انداخته شده و لاری های حامل آنها بدون اینکه کسی بفهمد به کجا می رود به راه افتاد .

برخورد طالبان با شیعه ها مخصوصا خصمانه و توهین آمیز بوده است . به شیعه ها و هزاره ها گفته شد که اگر می خواهند در مزار زنده بماند ، باید مثل سنی ها نماز بخوانند . با بلند گو به شیعه ها و هزاره ها بانگ داده می شد که اگر نمی خواهند با آنها مثل سگ رفتار شوند و جابجا کشته نشوند به خاطر خود مذهب حنفی را قبول کنند و در مسجد پنج وقت نماز بخوانند .

ملا نیازی والی مزار اعلام کرد که هزاره ها سه راه در پیش دارند : سنی شوند یا به ایران بروند و یا اینکه کشته شوند . در کوچه استالیف ها ، نیازی اعلام کرد که هزاره ها یا باج بدهند یا افغانستان را ترک گویند . منظور از باج در اینجا آن پولی است که یک کافر مقیم یک کشور مسلمان به بیت المال می دهد .

طالبان در مساجد اعلام کردند که هر کسی به هزاره ها پناه بدهد ، خود به سرنوشتی گرفتار می شود که برای هزاره ها تعیین شده است .

شواهد شواهد نشان می دهد که تصامیم همه در مزار اتخاذ نمی شده است . در گزارش آمده است که یکی از فتواهای ملا عمر رهبر طالبان این است که کشتن شیعه ها گناه نیست  ، زیرا آنها به تعبیر ملا عمر کافر هستند .

طالبان برای چندین روز از ترک شهر توسط مردم جلو گیری می کردند و در داخل و خارج شهر پوسته های تلاشی و تفتیش تأسیس کردند که در آن ضمن توقیف و کشتن هزاره ها ، زیر بغل مردها را معاینه می کردند که تراشیده شده است یا نه. » ( 7 )

حال ببنیم که حق به جانب دستورات قرآن خدا ، حضرت محمد ( ص ) ، بشریت ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، میثاق های حقوقی بین المللی و منافع انسانی و ملی مردم محکوم و جنگ زدهء افغانستان است که انسان ها را به مهرورزی نسبت به همدیگر ، قطع خونریزی انسان در جامعه ، بشردوستی ، همزیستی مسالمت آمیز ، رفع خشونت ، وحدت ملی ، ترقی نهادهای اجتماعی کشور ، تسامح ، پلورالیزم ، پذیریش هم دیگر و ...  بالاخیره تحقق انسانی سالاری دعوت می نمایند ؛ و یا حق با گروه طالبان ، حزب اسلامی حکمتیار ، سازمان تروریستی القاعد و سایر دلالان مذهبی و همفکران شان می باشد که از کشته ها پشته ها ساختند و خون انسانیت را قربانی خون حیوانیت خویش کردند وهنوز هم در تحقق بیشر این امر با پشتوانه دستگاه آی . اس . آی پاکستان و سایر دشمنان ملت افغانستان افتخار می ورزند ؟

خداوند لایزال و مهربان به حضرت محمد ( ص ) چنین ارشاد می فرماید :

 « بگو که حق از سوی پروردگار تان ( آمده ) است ، پس هر کس می خواهد ایمان بیاورد و هر کس می خواهد کافر شود . » ( الکهف / 29 )  

و یا با این ارشاد الهی عطف توجه گردد :

« بگو به قرآن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید ( اختیار با خود تان است .) ( الاسرأ / 107) ( 8  )

خداوند در عرصهء ایمان و آزادی چنین فرموده است :

« جبر و اکراه در دین نیست . » ( البقره / 256 ) (  9 )

خداوند به خاطر جلوی گیری از جبر حتا حضرت پیغمبر ( ص ) را هوشدار می دهد که هدایت مردم و جامعه از آن خدا است و بر رسول خدا  واجب نشده است . پژوهشگر رسالتمند و فرزانهء ما آقای دای فولادی کلام خدای متعال را اینگونه نقل می نماید :

« هدایت آنها بر تو واجب نیست ، ولیکن خداوند هر که را بخواهد هدایت می کند . » ( البقره / 272 )

به همین ترتیب ، حضرت پیغمبر ( ص ) نیز از مجبور ساختن مردم به پیروی از دین و ارزش های شرعی هوشدار داده می شود . می فرماید:

« آیا تو می خواهی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند ؟ هیچکس نمی تواند ایمان بیاورد ، مگر اینکه خدا اجازه دهد .» ( یونس / 99- 100 ) ( 10 )

در قرآن ، اولا ایمان آوردن و یا نیاوردن نسبت به خدا و پذیرش دین اسلامی و یا عدم قبولی دین کاملا اختیاری بوده و در این زمینه اکراه و جبر قطعا در دین محمدی و قرآن عظیم الشان نفی شده است . دوم اینک ، خداوند متعال امور هدایت و رهبری  مردم را حتا به حضرت رسول ( ص ) واگذار نشده و خود خداوند هدایتگر و رهبر همه جهان است . در حالیکه این ارشادات خداوندی برای حضرت محمد ( ص ) در مورد غیر مسلمان می باشد . هرچند که در آن زمان مذاهب به وجود نیامده آمده بودند و با دستور رعایت کثرتگرایی ادیان مختلف را برای حضرت محمد ( ص ) از طرف خداوند لایزال در  قسمت تنوع مذهبی نیز کاملا صدق می کند . پس از همیجاست که در مورد مذاهب اسلامی ( مالکی ،  حنبلی ، شافعی ، حنفی ، جعفری ، اسماعلیه  و دیگر فرقه ها ) به صورت قاطع و شفاف  کثرتگرایی مذهبی و فرقه یی وضاحت داشته و ظلم هرگز در دین اسلام مجاز نیست .

پس وقتیکه خداوند پذیرش اجباری دین اسلامی را بر غیر مسلمانان قطعا منع می نماید ، آیا پرسشی باقی می ماند که اکراه و جبر در قبولی فقه ها و مذاهب اسلامی بالای یک دیگر از فرقه های اسلامی به میان آید و یا آزادی مذهبی و دینی مردم به اسارت یک قشر تمامیتخواه و طبقات مستبد قرار گیرد ؟

بر اساس ارشادات فوق خداوندی هیچ مسلمان اهل قبله و یا یک شخص غیر مسلمان روی زمین از نگاه حقوق انسانی هم هرگز حق ندارد که مذهب یک فرد شیعه مذهب را به مذهب حنفی یا مالکی یا حنبلی یا شافعی ، یا اسماعلیی ، یا موسی یا عیسوی ، یا بودیستی ، یا زرتشتی ، یا هندو ، یا سک  و یا سایر مذاهب و ادیان با جبر تبدیل نماید و یا برعکس آن را انجام دهد . یعنی مطابق با اصول پلورالیزم فرهنگی هم هیچ شخص در جهان بشریت حق ندارد که مذهب شخص دیگری را با زوز به مذهب خود و یا به مذهب شخص ثانی و یا مذاهب دیگران و یا یک جمعه و یا یک فرد تفکر خود را بالای فرد و یا افراد دیگری جامعه با جبر ، خشونت و کشتار تحمیل نماید .

زمانیکه هرگونه جبر به صورت مطلق در دین اسلام ممنوع شده است ، آیا طالبان با کدام انگیزه فرمان رسمی را همراه با فتاوی مذهبی به خاطر تغییر مذهب شیعیان افغانستان با پشتوانه اسلحه ، دالر ، تروریستان عربی ، وهابی و مافیای دست راستی افراطگرایان صاحبان نفتی امریکایی ، غربی ، پاکستانی ، عربی و منطقوی شان بالای مردمان هزاره و سایر شیعیان و اهل قبله افغانستان صادر و با خونریزی بی سابقه عملی نمودند ؟

آیا طالبان قبل از همه با چنین اعمال و سیاست های ضد بشری خویش در پوشش دین اسلام و فقه مذهب حنفی ، بزرگترین خیانت و بدعت را  برای تمام اهل سنت و جماعت و مسلمانان سراسر گیتی و دین مبین اسلام حاصل نکرده اند ؟

آیا این یک تخطی دیگری طالبان از دین خدا ، کرامت انسان ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، تعهدات حقوقی و موازین پذیرفتهء بین المللی و مصالح ملی میهن ما در مورد تغییر اجباری مذهب شیعیان در افغانستان ما نمی باشد ؟

بازهم تکرار می کنم که آیا عملکردهای طالبان در ضدیت نسبت به خدا ، بشریت ، مدنیت ، قوانین اساسی دموکراتیک جهان ، اعلامیه جهان حقوق بشر ، تعهدات حقوقی بین المللی ، پلورالیزم ، عدالت اجتماعی ، مصالح ملی ما و اصول مردم سالاری تثبیت نشده اند ؟ پس حق با کی است ؟

 آیا حق با ارشادات قرآنی ، بشریت ، ملت افغانستان ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، پیمان های مقبول حقوقی بین المللی و اصول دموکراسی می باشد و یا حق با طالبان و همفکران شان ؟

آیا مسأله تقاضای دیدار آقای کرزی با ملا عمر رهبر طالبان ، بالاخیره  تبریه نمودن طالبان از تمام کشتارها ، تصفیه نژادی مردمان سرزمین ما ، تغییر اجباری مذهب شیعیان ، نقض حقوق بشر ، زن ستیزی ، نابودی بت های بامیان و تخریب کلیه آثار تاریخی کشور ما در افغانستان نیست ؟

یک نکته را نباید به خاطر همبستگی انسانی ، معنوی و ملی فراموش کرد :

زمانیکه امیر عبدالرحمن و طالبان با خونین ترین شیوه  دست بر تغییر مذهب شیعیان هزارهء کشور ما بردند ؛ چرا قبل از ما شیعیان ،  روشنفکران ، روحانیون ، دردمندان ، دانشمندان ، سیاست مداران متعهد و کلیه مردمان اهل سنت و جماعت جهان اسلام و به خصوص سنیان کشور ما  از حق مشروع  و طبیعی مذهبی شیعیان اهل قبله و مسلمان ما تا حال به صورت مشروع دفاع نکردند و نمی کنند که صرفا ما شیعیان محکوم و تحت ستم مذهبی هم تنها از حق  و آزادی مذهبی خویش فریاد می کشیم و بدون پشتوانه و حمایت دیگران از حقوق ، آزادی فرهنگی و مذهبی برای خود و همه شهروندان اعم از سنی و شیعه و مسلمان و غیر مسلمان افغانستان دفاع  نماییم ؟

 آیا سرنوشت انسانی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، مادی و معنوی سنی ، شیعه و غیر مسلمانان افغانستان با هم مشترک نیست ؟ آیا شیعه بدون سنی و غیر مسلمانان  و یا هر یکی بدون پیروان دیگر مذاهب و ادیان میهن ما کدام مفهوم خواهد داشت ؟ و همچنان آیا تغییر مذهب ، یا زبان ، یا فرهنگ یکی از اتنی های کشور ما با جبر ، بیانگرنفی هویت های

    آقای دولت آبادی پژوهشگر و نویسندهء پر آوازهء کشور ما از قول شادروان علامه ملا فیض محمد کاتب هزاره پدر تاریخ افغانستان جریان غم انگیز غصب زمین های هزاره ها را و بعد توزیع آن رسما از سوی امیر عبدالرحمن خان برای قبایل پشتون های داخلی و هند برتانوی چنین می نگارد :

« جمعی از اولاده دارونکه شرفیاب حضور انور شده ، خواهش زمین « چوره هزاره » را کرده و حضور والا ایشک آقاسی دوست محمد خان را دستورالعملی در باب ملک و تقاوی و جیره آنها داده ، امر کرد که اراضی و عقار چوره را که مفتوح العنوه می باشد از رعیتی و ضبطی را به ایشان بدهد و مردم چوره عارض گردیده در روز 13 ربیع الثانی سنه 1314 فرمان به نام ایشان صادر گشت که : املاک ضبطی و رعیتی با آنها [ افغان ها ] داده شده و از صدور این حکم تمامت مردم « درانی » و « غلجایی » از کوچی و زمین داور ، خواهان ملک و زمین شده شروع به ملک گرفتن هزاره کردند . چنانچه جا به جا مرقوم شده می آید و از ابتدای کار از مردم « علی خیل » و « توخی » و « اندری » بیست بیست و ده ده خانه نزد جنرال شیر محمد خان شده ، به ذریعه عریضه نگار حضور اقدس شدند .

و حضرت والا در روز 29 ربیع الثانی سنه 1314 اورا فرمان کرد که تعداد نفوس ذکور و اناث و بزرگ و کوچک ایشان را مفصل مرقوم بدارد که چقدر نفری می باشند و از کدام موضع « هزاره جات » زمین می خواهند بیگرند ! تا جواب فرموده شود و از فقای ایشان چند تن از فوج پیاده نظام « فوفلزایی » سکنه « نشین قندهار » عریضه نگار شده و از تنگی زمین و بسیاری نفوس شکایت نموده طالب زمین « چینارتو » و « کهنه قلعه » شدند و حضرت والا عرض ایشان را پذیرفته در روز 25 جمادی الاول ، دوست محمد خان سرپرست نبایر دارونکه را فرمان کرد که : آنها را از موضع نشین حرکت داده در موضع « چینارتو » و « کهنه قلعه » آورده بر طبق دستورالعمل اولادهء دارونکه ، تقاوی و زمین برای کوچک و بزرگ ایشان داده ، زمین هر دو موضع را بالای نفری ایشان تقسیم کند . » ( 13 )

 

    در جای دیگر آقای دولت آبادی از نگارش علامه شاد روان ملا فیض محمد کاتب هزاره تنها در دوازده مورد جریان توزیع ملکیت و اراضی مردمان هزارستان واقع در ارزگان را به صورت مستند چنین می نگارد :

1- « از عریضه مورخه 25 ماه رجب [ 1314] فوج پیادگان نظام قوم « ایوب زایی » و « فوفلزایی » حالی رای والا شد که ایشان به مثابه دیگر سپاهان قوم فوفل زایی که در« چینارتو » و کهنه قلعه زمین داده شده اند ، در « درهء شاه علی » و « قدم و شیخه » ارزگان زمین داده شوند . وحضرت والا 25 رجب فرمان کرده نگار داد که همین فرمان را به جنرال شیر محمد خان نماید که او تعداد نفری و خانواری ایشان را معروض داشته ، بعد زمین داده شوند . »

2- « از آن سوی ایشک آقاسی دوست محمد خان ، خادم شهزاده آزاده سردار حبیب الله خان وارد « گیزاب » شده بر طبق حکم دستخطی حضرت والا دادن ملک « چوره » را به اولادهء دارونکه کرده ، چون زمستان بود ، هفده دربند قلعه را از هزاره پرداخته ، مردم « اچک زایی » و « بارکزایی » [ را ] داده ، در بهار مردم هزاره را چنانچه بیاید از ملک بیرون کشید . و در اینوقت از عریضه بعضی اشخاص که هزاره نبودند و در چوره زمین خریده بودند و ایشک آقاسی دوست محمد خان ایشان را سخت گرفته که از ملک برآیند ، حالی رای والا شد که استدعا دارند که یا ملک به ایشان واگذار شود و یا وجه ایشان به قرار قباله داده شود . و حضرت والا در روز 25 مذکور ماه رجب فرمان کرده ، ارقام نمود که : ملک چوره مفتوح العنوه دولت است ، چرا خریدند ؟ مال یا وجه را از هزاره  بگیرند و یا بدون وجه ملک را واگذار شوند . و از صدور این حکم اکثر وجوه خریداران املاک هزاره بسوخت و به دست نیامد . مرحوم کاتب در یاد داشت می نویسد که : اما در باب وجه خریداران ملک هزاره ، « افغان درانی » و « غلجایی » را به فرمان هفتم شعبان 1314 امر شد که وجه را از هزاره بگیرند و در باب « قزلباش » بدون وجه ایشان از ملک بگشتند .

3- « ایشک آقاسی دوست محمد خان جانب جنوب علاقه « چوره » را به قرار قرعه به هفتصد و پنجاه تن از مردم اچک زایی و شمال آن را به هزار و یکصد نفر از مردم « گرجی  زایی » داد و از جمله طاعونهای آنجا پنج آسیاب به مردم اچک زایی و سه آسیاب به مردم گرجی زایی اتفاق افتاده با هم به نفاق برخاستند تا که حضرت والا در روز 10 شعبان فرمان کرد که : چه عیب دارد یک در آسیاب دیگر آرد خود را نموده ، شیوه وفاق اختیار کنند و خدا را شکر گویند که لکها روپیه را رایگان مالک شدند . »

4- « جنرال شیر محمد افغان از راه افغانی و در قومی شماره 53 خانوار از مردم اندری ، 527 خانوار از مردم نیازی و علی خیل سکنهء اوبه ، مقر و لوگر و شلیک را در ارزگان زمین داده ، عرض پرداز پایه سریر سلطنت شد و حضرت والا در روز 22 رمضان سنه 1314 فرمان کرد که : به طریق دهقانی خوب است بدهد . فقط . »

5- « از عریضه نیک محمد و قادر و رحمن و مهردل نامان قوم سیلمان خیل سکنه لنکر واقع علاقه تیرین و محمد غوث و عطا الله و حمید خان و محمد گل نامان قوم سلیمان خیل قاطنین دهله واقع قریه تنها چوب میانه نشین هزاره ، حالی رای والا شد که ایشان شنیده اند که ملک هزاره را حضرت والا به مردم افغان غلجایی و درانی بخشیده اند و هم نصف ملک لنکر را از مردم هزاره خریده اند ، باقی را امید می کنند که به ایشان بدهند . »

6- و هم در این روز [ 28 شوال 1314 ] در پاسخ عریضه محمد حسین و علی عمران و علی خان بزرگان هزاره سکنه دهراود قندهار که معروض داشته بودند که ایشان شنیده اند که حضرت والا املاک ایشان را به عبدالله خان افغان متوطن موضع « مورچه » از قوم اچک زایی عنایت و مرحمت کرده و ایشان در محاربه ارزگان طریق خدمت دولت سپرده و صد خروارغله و ایلجاری نیز داده تصدیق خدمت به دست دارند و به گناه خود که ملک ایشان به مردم افغان داده شده ، نمی داند !

و حضرت والا در جواب ایشان فرمان فرستاده ، نگار داد که ملک چوره را به مردم اچک زایی و ملک چنارتو را به مردم فوفلزایی عطا کرده و دستورالعمل دادن آن دو ملک را به ایشک آقاسی دوست محمد خان داده که بر طبق آن دستورالعمل می کند و از سر رشتهء حضور تجاوز نمی نماید . اگر ملک شما داخل دستورالعمل باشد و یا نباشد ، خلاف آن نمی تواند بکند و مزاحم شما نمی شود . فقط. »

7- « یارمحمد و محمد اکرم و نورمحمد و امین محمد و محمد نور از قوم هوتکی معروض پایه سریر سلطنت داشتند که ایشان از آبا و اجداد مدت یکصد و شصت سال است که در موضع هرآباد سکونت دارند و تا این وقت روزگار خود را به قدر کفایت به سر برده و اکنون تعداد نفوس ایشان زیاد شده حاصل زمینی که از املاک مردم هزاره تیرین ، موضع چشمه شفلق و خانان و بوم و دولفنه به ایشان عنایت شود تا یکصد خانوار ایشان که زمین ندارند و از لطف پادشاه اسلام پناه صاحب زمین گردیده ، روز معیشت به سر برند و مالیات دیوانی آن اراضی را بر طبق دیگر رعایا به دولت بدهند . »

8- « آخرالامر املاک مردم هزاره به مردم مهاجر و ناقل افغان داده ، همه این وجوه داخل دفتر خیال ماند و مردم هزاره فرار ایران و هندوستان و ماوراءالنهر شدند . »

9- « بزرگان هزاره متوطن چوره که اراضی و عقار ایشان به مهاجرین افغان چنانچه گذشته داده شده بود ، از راه داد خواهی در کابل آمده چون شرف بار حاصل کردند ، حضرت والا در روز 14ذیحجه سنه 1314 املاک مفسدین هزاره بهسود را به ایشان بخشوده امر کرد که با اهل و عیال خود در آنجا آمده متوطن شوند و چون غله ایشان را مردم مهاجرین گرفته بود و تقاوی و جیره از دولت به ایشان عنایت نشد تا موضع بهسود آمده ، از آنجا بنا بر عدم استعداد ، پراگنده و نیست و نابود شدند . »

10- « و هم از عریضه و استدعای محمد حسن خان کرنیل و عبدالستارخان صوبه دار و عبدالجبار قومی نورزایی ، ملا زمان فوج پیاده نظام فوفل زایی ، حضرت والا در روز 24 ماه ذی حجه سنه 1314 شش خروار بذرافشان زمین مزروعی در قریه نیک واقع ارزگان به ایشان که اهل و عیال خود را در آنجا آورده بودند ، مرحمت و عنایت کرد که زراعت کرده ، مالیاتش را به قرار بست دفتر به کارکنان دولت بدهند و ایشان از این روز در آنجا مسکن گزیدند . »

11- « دوست محمد خان مردم افغان کوچی را که چهار ماه در افغانستان آمده ، بهره یاب علف و تجارت وغیره می شوند و هشت ماه در هند و پنجاب و دیره جات و سند و ریگستان و پشاور می روند و ملک و زمین ندارند و خانه بدوشند که در زمره بی ملک به قلم آورده بسیار مواضع از املاک هزاره را به ایشان داده ، چه ایشان هم مهاجرند و هم زمین ندارند . »

12- « ملک ارزگان » و « قلندر » و « بوباش » و « میانه نشین » و « پشهء » و « شیرداغ » و « زاولی » و « سلطان احمد » و « حجرستان » و « تمزان » و « گیزاب » را تا متصل « جرغی » و « مالستان » و « هزاره دای زنگی » تمام چنانچه بیاید به مهاجرین و « ناقل افغان » داده فقط . و هم در این هنگام از عریضه دوست محمد خان ، سرپرست مهاجرین حالی رای والا شد که سه صد و هفتاد و چهار خانوار از مهاجرین طوایف « عثمان زایی » ، « اچک زایی » و « نورزایی » و « پنج پای » و اشترزایی » ، « اچک زایی » و « خواجه زایی » ، « بارک زایی » از مملکت انگلیس هجرت کرده ، داخل این مملکت شده ، نزد او حاضر آمدند . و او برای بعضی زمین داده بعضی را پس از بازگشت قندهار زمین خواهد داد و فیض محمد و نیک محمد و غلام و جماعه دار و محمد شریف بزرگان ایشان را از جانب دیگران وکیل قرار داده ، گسیل کابل نموده است . و حضرت والا ایشان را دیده و خلعت داده رخصت فرمود و در روز غره جمادی الثانی سنه 1315 به توسط ایشک آقاسی عبدالقدوس خان به خط نویسنده او دوست محمد خان را فرمان رفت که به قرار دستورالعملی که در باب بذر و تقاوی و جیره و معافی سه ساله مالیه که به دست دارد ، این نفری را نیز به همان سر رشته بذر و تقاوی و غله خوراکه بدهد . فقط . »

به این طریق اکثر ساحات حاصلخیز هزاره جات به « افغان های هند » و داخل افغانستان سپرده شد . مردم هزاره با قیمانده به اثر جور و ستم کوچی ها به هر طرف پراگنده شد و تعدادی به سختی در همان مناطق ماندند .  مرحوم کاتب با دل پر از درد تمامی ماجرا را ثبت تاریخ نمود تا شاید روزی باقیمانده ها از نسل هزاره بدانند و که چه زمین های خوب و سر سبزی داشته اند که از بی رحمی روزگار به زور از دست پدران ایشان بیرون رفته است . ما هم به حد توان این اوراق را دوباره باز نویسی کردیم تا شاید روزی زنان هزاره مرد بزایند ! که وارث املاک غصب شده شوند ! »  ( 14 )

آیا آقای حامد کرزی ، دولتمداران افغانستان چطور جنایات امیرعبدالرحمن را از یاد می برند ؟

آیا فرزندان مردمان مثله شده ، آواره ، کله منار گردیده ، اسیر ، محکوم و تحت ستم هزارستان و تاریخ بشریت اعمال ضد انسانی و ضد ملی امیرعبدالرحمن – ملا محمد عمر را فراموش خواهند نمود ؟

 

اهداف امیرعبدالرحمن خان در این زمینه :

- یکی از اهداف سلب مالکیت مردمان هزارستان توسط امیر عبدالرحمن آن بود که با تضعیف نمودن اقتصادی زیر بنای حیات اجتماعی هزاره ها رت ناممکن گردانید و مردم از نگاه مادی توان مبارزه را علیه حاکمیت استبدادی امیر و نفوذ انگلیس ها عملا در افغانستان کاملا از دست دادند .

- وقتیکه امیر وقت و دستگاه جبار دولتی اش ، هزاره ها را از دارایی ، ملکیت و اراضی زراعتی کاملا محروم نمودند ، اینجا بوده هزاره ها ناگیزیرا « ریسمان »  را به شانه نمودند تا با « جوالگری » اگر شود نان بخور و نمیر خودها را پیدا نمایند . یعنی برخی از هزاره ها  « اسیر ریسمان »  شدند که یگانه ابزار تولید ، نان پیدا کردن و بقای زندگانی مذلت بار شان بود . و باقیماندهء دیگری از هزاره ها با زن و مرد و طفل به عنوان دهقان- مزدور بالای زمین های غصب شده یی خودها برای مالکین جدید درانی و غلزایی مصروف کار طاقت فرسای بودند که مزد آنان حتا نان بخور و نمیر آنها را  هم تکافو نمی کردند . و این امر نا انسانی و اجباری تا کنون بالای اراضی اشغال و غصب شدهء مردمان هزارستان جاری می باشد که در جریان بیش از یکصد سال قبل توسط امیر عبدالرحمن پایه گذاری شد . به این صورت چندین نسل بوده که تمام اعضای خانواده های نادار و بدون مالکیت هزارستان از پدرکلان ها و پدران خویش تا حال در گرو و اسارت مالکین اراضی غصب شده  در سرزمین هزارستان در قلب پر تپش و آرام افغانستان می باشند .

- مسأله دیگری از نابودی زیر بنای اقتصادی مردم هزارستان از سوی زمامداران غدار دولت وقت آن بود که « فرزندان هزاره ها » به صورت مستمر و دایمی در پی هیزم کشی ، سرگین چینی ، جوالگری ، خوشه چینی و نان و آب پیدا کردن در صحرا و خیابان ها سرگردان باشند و از نعمت تعلیم ، مدنیت ، مدرسه ، ترقی و حتا از آموختن قرآن شریف هم محروم باشند که عملا چنان هم شدند .

- امیر وقت با سیاست زمین سوخته و تصفیه نژادی مردمان کشور می خواست که سلطهء استعماری انگلیس به صورت دایمی در افغانستان حفظ گردد .

- زمانیکه امیر وقت زمین های هزاره های مقتول ، اسیر ، فراری ، زندانی ، آواره و دارایی باقی هزاره های ظاهرا آزاد را غصب و بعد طی فرامین رسمی دولت و فتواهای مذهبی روحانیون درباری برای بخشی از مردمان پشتون داخلی و هند بریتانوی تقسیم کرد ؛ قبل از همه یک خیانت بزرگ و حساب شده به جامعه پشتون صورت گرفت . یعنی امیر کابل زمین های هزاره ها را ناحق برای قبایل پشتون بخشش نمود که ملکیت غصب بود و این یکی از علل خصومات میان پشتون ها و هزاره ها از همیجا نیز مایه می گیرد که عامل این تضاد و تعصب جدید بین پشتون ها و هزاره ها فقط امیر عبدالرحمن خان بود .

- امیرعبدالرحمن خان با بهانه های گوناگون اصلا قصد نابودی هزاره ها را در افغانستان داشت که بیش از 62 در صد از این مردم را از بین برد که این مسأله خود بیانگر تعصب خاصی نژادی و مذهبی و سیاسی امیرعبدالرحمن خان نسبت مردم هزارستان بود .

- وقتیکه امیر عبدالرحمن دارایی و اراضی زراعتی هزاره ها را برای عده پشتون های که داوطلبانه به حمایت از امیر عبدالرحمن در جنگ علیه هزاره سهیم بودند . و همچنان برخی دیگری از قبایل پشتون که خواهان جایداد و زمین های هزاره ها گردیدند و دولت برای شان اراضی هزاره ها را بخشش کرد . و نیز بخشی بزرگی از پشتون های هند بریتانوی که بناء بر دعوت امیر کابل جهت گرفتن زمین های مردمان هزارستان به داخل کشور آمده بودند و از سوی دولت صاحب اراضی هزاره ها شدند ؛ در حیقیت یک هدف این بود که چنین پشتون های که مالک اراضی غصب شده هزاره ها گردیدند ، آنها با انواع گوناگون پایگاه اجتماعی ، نظامی ، اقتصادی ، مذهبی ، روانی وغیره دولت امیرعبدالرحن خان را جهت سرکوبی و تابع نمودن تمام مردمان افغانستان تشکیل دادند . و از این جهت بنیاد حاکمیت جبار و انحصاری ، تک قبیلوی  و دست نشاندهء انگلیس را در افغانستان برای تقریبا نیم قرن تضمین کردند .

- دولت امیر کابل با غصب و توزیع اراضی هزاره برای بعضی از قبایل درانی و غلزایی در حقیقت دشمنی مردمان هزارستان را علیه تمام مردمان بیگناه پشتون عمدا به وجود آورد که تضاد جدید اتنیکی و قومی را فی مابین پشتون ها و هزاره ها به نفع حاکمیت ننگین  و استکباری خویش خلق نمود . یعنی با تأید همان ضرب المثل که گویند : « تفرقه بیانداز و حکومت کن ! » را صدق می نمود .

پس از حاکمیت قبیلوی- شؤنیستی و جلادانهء عبدالرحمن خان به استثنای اعلیحضرت شاه امان الله خان حامی استقلال افغانستان تا کنون تمام شاهان و حکام تک تبار قبیله اندیش ، خود محور ، خودکامه سیاست غصب هویت ، تاریخ ، ملکیت ، فرهنگ و اراضی سایر اتنی های غیر از خود را در پیش گرفتند . و همچنان آنها عامل اصلی فروپاشی اجتماعی ، معنوی ، کشوری ، اتنیکی و نیز باعث فقر مستمر مادی ، اجتماعی و معنوی تمام جوامع افغانستان اعم از سنی ، شیعه و مسلمانان وغیر مسلمانان ساکن و تابع در کشور ما تا حال گردیدند .

 

   کوتاه سخن اینکه :

 از این گزارش مستند تاریخی فوق هم به اثبات می رسد که طالبان بر مبنای تحقق مجدد میراث عبدالرحمن خانی نه تنها  در جهت نابودی تمدن ، تمام اتنی های تحت ستم و محکوم کشور دست به قتل عام ها و تصفیه نژادی و زن ستیزی زدند ، بلکه طالبان به خصوص پس از کشتارهای هزاره ها دارایی و اراضی زراعتی مردمان هزارستان را نیز برای قبایل کوچی و محلی پشتون رسما نیز بخشش نمودند که تقریبا تمام منابع خبری و حقوقی داخلی و بین المللی از این عملکرد ضد بشری طالبان هم پرده برداشتند و این جنایت طالبان را مغایر دین محمدی ، اعلامیه جهانی حقوق ، میثاق های رسمی بین المللی و معیارهای پذیرفته شدهء جهانی  و ضد مصالح ملی مردمان افغانستان خوانده و همچنان جریان آنرا علنی گذارش دادند .

 اگر خدای نخواسته طالبان و همفکران شان بار دیگر به قدرت سیاسی افغانستان نصب گردند ، نه تنه جنایات بی نظیر دیگری را در حق اتنی های غیر از خود در کشور ما انجام خواهند داد ، بلکه خاک مقدس افغانستان را برای پاکستان خواهند فروخت .

 

سیاست طالبان و همفکران شان همانا تحقق اهداف پاکستان در افغانستان می باشند :

- پاکستان خواهان نابودی هویت های تاریخی ، ملی ، انسانی ، اجتماعی ، اتنیکی ، معنوی سرزمین افغانستان کهن و متمدن می باشد .

- پاکستان خواهان یک دولت دست نشانده خود از ترکیب سران مستبد ، ضد ملی ، خود محور چند نفر پشتون مانند شاه شجاع ،امیر عبدالرحمن خان ، گلبدین حکمتیار و گروه طالبان خصال در افغانستان است تا منافع دایمی اقتصادی ، سیاسی ، نظامی وغیره پاکستان را حفظ نمایند .

- پاکستان میخواهد که خط مرزی دیورند را یکطرفه به نفع خود از طریق یک تعداد افراد معامله گر پشتون مانند طالبان ، حکمتیار و همفکران شان حل نماید.

- پاکستان می خواهد تا با نصب نمودن طالبان و سایر همفکران شان در حاکمیت سیاسی افغانستان ، تمام خواست های اقتصادی و تجارتی خویش و حامیان منطقوی و جهانی خود را به صورت مستدام به ثمر برساند .

- پاکستان در صدد نفی هویت ملی ، تاریخ و ارزش های تمام مردمان افغانستان است .

- پاکستان به مثابه یک سرطان خبیثه و همچنان یک مانع بزرگی را در جهت تشکیل یک دولت مقتدر ملی و دموکراتیک که ممثل واقعی اراده و خواست مردم ما باشد ، در افغانستان خلق نموده است .

پس به مشاهده میرسد که :

آیا یکی ازعدم و
March 26th, 2006



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات